پارت ۱ میخوام خودم باشم
بر ادامه
*تو به من نیاز نداری من برات یه تیکه اشغالم پس چرا ولم نمیکنی؟
×نه نه من بدون تو نمی تونم خواهش میکنم نرو
دستشو گرفتم ولی ولم کرد و رفت تو جاده که
*چی چیشد یکی از پشت.......
×واقعا دوستت داشتم ولی بخواطر خانوادم......
*واقعا احمقی فکر کردی من واقعا دوست واقعیتم چقدر ساده ای
×چی ......
بی هوش بودم وقتی بیدار بودم اطرافم سیاه بود من که....
×من کجام!؟
بی دلیل شروع به دویدن کردن به جای نرسیدم مکانی تاریک شاید این همون مرگه ولی بازم چرا!؟
&هی دخترک بازم خابیدی چطور جرعت میکنی کاری نکنی و مفت مفت اینجا زندگی کنم منم صبری دارم
× ها من کجام ها تو کی هستی!؟
&شوخیت گرفته صاحاب کارتو نمیشناسیم چه دخترک قدر نشناسی اگه من نبودم میمیری احمق
×درسته ممنونم
&بلند شو بیا کمک مگه میندازمت بیرون
×چشم
خاطرات این بدنو به یاد دارم یه هفته ی پیش من یه برده بودم و این خانم به ظاهر بد اخلاق منو نجات داد
پایان
دوستان میخوام بگم من تو این داستان هیچ شازده ای یا مرد قدرتمندی قرارندادم🌝