پارت ۱ میخوام خودم باشم

༒︎𝓣𝓲𝓪༒︎ ༒︎𝓣𝓲𝓪༒︎ ༒︎𝓣𝓲𝓪༒︎ · 1400/10/21 12:45 · خواندن 1 دقیقه

بر ادامه

*تو به من نیاز نداری من برات یه تیکه اشغالم پس چرا ولم نمیکنی؟

×نه نه من بدون تو نمی تونم خواهش میکنم نرو

دستشو گرفتم ولی ولم کرد و رفت تو جاده که

*چی چیشد یکی از پشت.......

×واقعا دوستت داشتم ولی بخواطر خانوادم......

*واقعا احمقی فکر کردی من واقعا دوست واقعیتم چقدر ساده ای

×چی ......

بی هوش بودم وقتی بیدار بودم اطرافم سیاه بود من که....

×من کجام!؟

بی دلیل شروع به دویدن کردن به جای نرسیدم مکانی تاریک شاید این همون مرگه ولی بازم چرا!؟

&هی دخترک بازم خابیدی چطور جرعت میکنی کاری نکنی و مفت مفت اینجا زندگی کنم منم صبری دارم

× ها من کجام ها تو کی هستی!؟

&شوخیت گرفته صاحاب کارتو نمیشناسیم چه دخترک قدر نشناسی اگه من نبودم میمیری احمق

×درسته ممنونم

&بلند شو بیا کمک مگه میندازمت بیرون

 

×چشم

خاطرات این بدنو به یاد دارم یه هفته ی پیش من یه برده بودم و این خانم به ظاهر بد اخلاق منو نجات داد

 

 

 

پایان

 

دوستان میخوام بگم من تو این داستان هیچ شازده ای یا مرد قدرتمندی قرار‌ندادم🌝